دعاهاى حضرت ابراهیم
حضرت ابراهیم از برجستگان دعوت به توحید در طول تاریخ و پدر بسیارى از پیامبران است .در زمانى برانگیخته شد که مردم سخت در بت پرستى بودند آن حضرت با مردم گفت و گو مى کرد و بى خاصیتى و پوچى بت ها را براى آنان شرح مى داد. آنان یک حرف داشتند و آن این بود که : پدران ما بت پرست بودند و ما هم به راه آنان مى رویم
دعاهاى پر بار ابراهیم (ع): در اینجا دعاهاى ابراهیم و تقاضاهاى او از پیشگاه خدا شروع مىشود، گویى پس از دعوت آن قوم گمراه به سوى پروردگار، یک باره از آنها بریده و به درگاه خدا روى مىآورد.
نخستین تقاضایى که از پیشگاهش مىکند این است:
رب هب لى حکما و الحقنى بالصالحین : «پروردگارا! به من علم و دانش و حق بینى مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق کن»
آرى! ابراهیم (ع) قبل از هر چیز از خدا «شناخت عمیق و صحیح» توأم با حاکمیت تقاضا مىکند، چرا که هیچ برنامه عملى بدون چنین زیر بنایى امکانپذیر نیست.
و به دنبال آن ملحق شدن به صالحین را از خدا تقاضا مىکند که اشاره به جنبههاى عملى و به اصطلاح «حکمت عملى» است، در مقابل تقاضاى قبل که ناظر به «حکمت نظرى» بود.
از آنجا که نه حکمت داراى حد معینى است و نه صالح بودن، او تقاضا مىکند روز به روز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل برسد و پیوسته در این راه گام بر دارد و به پیش برود.
و اجعلنى من ورثة جنة النعیم : و مرا از وارثان بهشت نعیم قرار ده
و اغفر لابى انه کان من الضالین: و پدرم را بیامرز چرا که از گمراها ن بود
و لاتخزنى یوم یبعثون : شعراء (26) آیات 83 - 87و و در روز قیامت مرا رسوا مساز
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: ابراهیم و یاران او اسوه اى نیکو براى شمایند هنگامى که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به غیر خدا مى پرستید بیزاریم و راه شما را رد مى کنیم ، و بین ما و شما دشمنى و کینه همیشه خواهد بود، تا آن گاه که به خداوند ایمان آورید.
دعاى ابراهیم و یارانش این بود:
ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر: بارالها، بر تو توکل کردیم و به فرمان تو بازگشتیم و بازگشت به سوى تو است
ربنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا واغفرلنا ربنا انک انت العزیز الحکیم 19ممتحنه (60) آیات 4و 5.: بارالها ما را براى کافران هدف قرار مده و ما را بیامرز به درستى که تو توانا و حکیمى .
بحث و گفتگوى ابراهیم علیه السلام با بت پرستان بى نتیجه ماند. چرا که هر چه ابراهیم با آنان به سخن مى نشست آنان بیشتر بر گمراهى خود اصرار مى ورزیدند.<** ادامه مطلب... **>
ابراهیم با خود گفت : شاید اجراى یک صحنه آنان را هشیار کند. در یک روز عید که همه مردم از شهر خارج شده و به گشت و گذار تفریح رفته بودند ابراهیم وارد بتخانه شد تبر را به دست گرفت و همه بتها را شکست و تنها بت بزرگ را سالم گذارد تبر را به دوش بت بزرگ نهاد و از بتکده خارج شد. مردم از تفریح بازگشتند به سوى بتهاى خود رفتند و آنها را شکسته یافتند. با تفحص و جست و جو دریافتند که این کار، کار ابراهیم است .از ابراهیم بازجویى کردند ابراهیم در پاسخ آنان گفت : بت بزرگ دست به چنین کارى زده است ! .
ابراهیم این سخن را به این منظور گفت که شاید آنها به خود آیند و بنگرند بت که سخن نمى گوید و فهم و شعور ندارد و نمى تواند ضرر را از خود دور کند و به دیگران آسیبى برساند، چگونه مى تواند خداى هستى باشد؟
اما این صحنه هم ذهن بسته آنان را بیدار نکرد و تقلید کور کورانه از پدران نادان خود را بر اندیشه و تفکر ترجیح دادند.
از این رو، آتشى عظیم افروختند، و ابراهیم را در آن پرتاب کردند. اما اراده حق تعالى این چنین بود که ابراهیم سالم بماند؛ چرا که هنوز دوره هایى از ماءموریتش براى هدایت و ارشاد خلق و ساختن کعبه اجرا نشده بود.ابراهیم که دعوت و تبلیغ را در آن سرزمین بى ثمر دید، از میان آن مردم بیرون رفت و گفت : از من این سرزمین به جایى که پروردگارم بخواهد مى روم ، او مرا هدایت مى کند آنگاه رو به سوى سرزمین فلسطین نهاد.ابراهیم که پس از سالها ازدواج و رسیدن به سن پیرى هنوز فرزندى داشت دست به دعا برداشت و گفت
رب هب هلى من الصالحین (صافات (37) آیه 100.):بارالها از نیکوکاران (فرزندى ) به من عطا کن .
خداوند هم به او بشارت داد که دعایت مستجاب شد و پسرى بردبار به تو خواهم داد و به زودى اسماعیل به دنیا چشم گشود.پس از هجرت ابراهیم علیه السلام به فلسطین،خداوند به او و هاجر، اسماعیل را عطا کرد. اما بر اثر اصرار ساره مجبور شد که اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین دیگر برد. ابراهیم و هاجر و اسماعیل رفتند تا به مکه رسیدند، و به راهنمایى جبرئیل همان جا توقف کردند. ابراهیم سایبانى برپا کرد و خانواده اش را در آن پناه داد و خود به سوى فلسطین بازگشت .اراده الهى اینچنین تعلق گرفت بود که ابراهیم از ساره هم فرزند داشته باشد.پس ساره به اسحاق باردار شد. اسماعیل و مادرش در مکه و اسحاق و مادرش در فسلطین به سر مى بردند و ابراهیم خلیل هم بین این دو سرزمین در رفت و آمد بود. فلسطین جاى خوش آب و هوا و سرزمین حاصلخیز بود اما در مکه نه آب بود و نه گیاه ، نه درخت و نه زمین هموار.ابراهیم که به فرمان الهى در چنان جاى کوهسار و خشک و بى آب و گیاه ، خانواده اش را مسکن داده بود دلش شکست و حالش دگرگون شد دست به دعا برداشته گفت :
رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام : بارالها، این سرزمین را امنیت ده و من پسرانم را از پرستش بت ها دور دار.
رب انهن اضللن کثیرا من الناس فمن تبعنى فانه من و من عصانى فانک غفور رحیم : بارالها، بت پرستان بسیارى از مردم را گمراه کردند، پس هر که مرا پیروى کرد از من است و هر کس نافرمانى من کرد پس تو آمرزنده مهربانى
ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون : بارالها من برخى از فرزندانم را در سرزمین بدون زراعت مکه نزد خانه محترم تو ساکن کردم ، تا نماز را به پا دارند. پس دلهاى جمعى از مردم را میل و محبت آنان ده ، و از میوه ها آنان را روزى ده ، باشد که شکرگزارند.
ربنا انک تعلم ما نخفى و ما نعلن و ما یخفى على الله من شى ء فى الارض و لا فى السماء : بارالها، آنچه ما مخفى یا آشکار کنیم تو مى دانى ، و هیچ چیز در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست.
الحمد لله الذى و هب لى على الکبر اسماعیل و اسحق التى ربى لسمیع الدعاء : حمد براى خداست که به سن پیرى اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. همانا پروردگارم شنونده دعاست .
رب اجعلنى مقیم الصلاة و من ذریتى ربنا و تقبل دعاء : بارالها من و بعضى از فرزندانم را بر پا دارنده نماز قرار ده
ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منین یوم یقوم الحساب (ابراهیم (14) 35 - 41.)؛ ، بارالها، دعاى مرا بپذیر. بارالها، بیامرز مرا و پدر و مادرم و مؤ منان را در روزى که حساب برپا مى شود.
منبع تفسیر نمونه دعاهاى قرآن حسین واثقى